آسیبشناسیتربیتدینیجوانان
مخاطبشناسی در گفتوگوی دینی با جوانان، نکتهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. بیتردید، در دهههای اخیر، بخش جدیی از ناکارآمدیها در حوزهی تبلیغ و تعمیق تفکر دینی، از کمتوجهی بدان سرچمشه یافته است.
برگزاری سخنرانی و پرسش و پاسخ جناب آقای دکتر گلزاری در «کانون گفتمان دینی» (مدرسهی فیضیه قم) به انگیزهی یافتن چشماندازهایی در این زمینه بوده است. ضمن سپاس از ایشان و برگزار کنندگان نشست، خلاصهای از سخنان ایراد شده را، ملاحظه میکنید.
گرایش دنیای معاصر به دین در آستانهی ورود به قرن بیستم، خیلی زیاد شده است. در کتابهای مربوط به تاریخچهی برخورد روانشناسی با دین، سه مقطع را میبینیم. استادان روانشناسی در طلوع علمی شدنش (تجربی شدن) تقریبا در اوایل سال 1900 میلادی و در سی سال نخست آن، کسانی بودند که تحصیلات حوزوی داشتند؛ همان طور که پس از تاسیس دانشگاه تهران، عدهای از استادان آن، کسانی بودند که در حوزه تحصیل کرده بودند، مثل مرحوم فروزان فر، مرحوم همایی و دیگران. در آغاز روانشناسی و در سی سال نخست، کسانی مثل ویلیام جیمز، استانلی هال و... افرادی دیندار بودند که سعی کردند روانشناسی را با این روش و متدلوژی جدید علوم تجربی در خدمت تبلیغات دینی بگیرند. ما مجلهی تربیتی دینی نوجوانان را در اوایل قرن بیستم به وسیلهی استانلیهان ـ که مؤسس تحقیقات نوجوانی و بلوغ است ـ داریم. ویلیام جیمز در سال 1902 کتاب «انواع تجربههای مذهبی» و یا تنوع تجربههای مذهبی را منتشر کرد که در آن سخنرانیهای مفصلی کرده و تجربههای عرفانی و مذهبی را نقل کرده است. بخشی از این کتابِ مفصل، سالها قبل در ایران به نام دین و روان به وسیلهی آقای قائمی ترجمه شده است. در سی سال اوّل روانشناسی، خیلی از کارها و تحقیقات و رسالههای دکترای روانشناسی، به تحقیقات دینی گرایش داشته است.
تقریبا در سی سال بعد ـ یعنی 1930 تا 1960 ـ انکار و اعراض و روگردانی از دین در روانشناسی دیده میشود. یک استاد معروف دانشگاه و صاحب نظر معروفی مثل آن پُرد در سال 1950 میگوید: من پنجاه کتاب روانشناسی درسی را در امریکا بررسی کردم، حتی یک بحث کوچک دربارهی مذهب، به عنوان یک بحث انسانی و عاطفی مطرح نشده بود. در سی سال پس از آن، با ظهور و اوج رفتار گرایی که صبغهی مادی گرایی داشته و مسایلی که کلیسا ایجاد کرده بود، روگردانی از دین، در کارهای علمیِ روانشناسی و علوم جدید به شدت دیده میشود. بسیاری از مجلههای علمی روانشناسی دینی تعطیل میشود،
دوباره از حدود سالهای 60 ـ 70 به این طرف، شاهد این هستیم که بررسیهای روان شناسانه نسبت به مسایل دینی و مذهبی زیاد میشود؛ به طوری که در سالهای اخیر، دهها مجلهی معتبر و دهها سمپوزیوم و سمینار برگزار میشود. انجمن روانشناسی امریکا شعبهی سی و ششم خود را به عنوان روانشناسی و دین تاسیس میکند و از روانشناسان دنیا میخواهد که در این زمینه ثبت نام بکنند. تعداد متخصصانی که عضو انجمن روان شناسان مسیحی بودند، تقریبا از 200 نفر در سالهای 1993، به یکباره در سالهای اخیر به 000/16 نفر میرسد و دهها مجله در روانشناسی دین فعالیت میکنند و در نتیجه حجم وسیعی از تحقیقات دینی را در این حوزه میبینید. کسانی که با اینترنت سر و کار دارند، میبینند که تحقیقهای مربوط به دین در ابعاد علوم انسانی و نظری آن، خیلی زیاد شده است. این تحقیقات در سطح دنیا مطرح است.
دین گرایی در ایران
کششها و علاقههای دینی نسل جوان ما زیاد است. پرسشها نسبت به دین و عرفان و معنویت زیاد است. چون ما نمیتوانیم پاسخ درستی به آنها بدهیم، آنان به طرف مکاتب دیگر میروند، مثل بودیسم و شعبههای مختلفی از مسایل معنوی و مذهبی مثل عرفان سرخ پوستی و ترجمهی کتابهای مسیحی و هندی که در ایران هم زیاد است. اگر دقت کنید، میبینید که فروش کتابهای علوم انسانی است، خیلی زیاد شده است حجم زیادی از این کتابها با یک صبغهی عرفانی، اما ساده که ترجمه شدهی آثار هندیها است، مثل کریشنامورتی یا عرفان سرخ پوستی کاستاندا و کتابهایی در زمینهی مسایل فالگیری موجود است. وقتی شما با جوانان سیزده تا بیست و پنج ساله برخورد میکنید، میبینید که به دنبال مسایلی هستند که به پرسشهای آنان در حوزهی هستیشناسی و انسانشناسی جواب داده میشود. علاقهی به شعرهای عرفانی زیاد شده است؛ مانند اشعار حافظ، مثنوی و.... این گونه نیست که ما فقط بد حجابی را ببینیم؛ این گونه علاقهها هم زیاد است؛ بحث ما در این جا این است که چگونه این نسل جوان را تبلیغ و علاقهمند به این بکنیم که از سرچشمهی ناب عرفان اسلامی بهرهمند شود، تا آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا نکند.
بچههای ما در باطن دیندار هستند، نه به صورت فطری، بلکه به طور تاریخی، سابقهی دینداری ما بیش از تاریخ اسلام است. پیش از اسلام در ایران دین زردشت وجود داشت و پیش از آن هم ما دیندار بودیم. ایرانیان در تاریخ، همیشه متدین بودهاند. ما همیشه در تاریخ با حُجب و حیا بودهایم. کسانی که به عنوان جهان گرد به ایران آمدهاند، مثل شارون، وقتی عدهای از آنها در زمان صفویه به ایران آمدند، از این که ما در حمامها از لنگ استفاده میکردیم، تعجب کردند و میگفتند که چقدر اینها محجّب و با حیا هستند. به گفتهی شهید مطهری، وقتی آن نجابت ایرانی با نورانی بودن اسلام، ممزوج میشود، از ما یک ملت مقاوم، نجیب، عفیف و دیندار میسازد. بنده معتقدم اعراض فرزندان و جوانان ما نسبت به مسایل دینی، یک اعراض سطحی و گذرا است. بنده عمقی در آن ندیدم. در برخوردهای زیاد دیدهام که ما اصلاً جوان دین ستیز و دین گریز نداریم.
نقص در مخاطب شناسی
آن چه که وجود دارد این است که خود اینها به آن کششهای پاک انسانی و فطرت الاهی خود و همچنین علاقهمندی تاریخی فرهنگی و بستر خانوادگیشان ـ که با دین داری آنها را تربیت کرده ـ گرایش به دین دارند، ولی ما زبان آنها را نمیفهمیم. نوع برخورد ما با آنها، برخورد درستی نبوده است. آنچه ما به عنوان دین به آنها میدهیم، اخلاق و عرفان نیست، بلکه تحکّم است. اخلاق و عرفان و عقاید ما، با دید احکامی و با دید مسایل تعبدی، همراه با منطق بوده است. ما جوان را نمیشناسیم. با تاسف در سیستم تبلیغ ما، به مخاطب توجه نمیشود. مشکل مبلغان دینی ما ـ که دغدغههای آنها مسایل دینی است ـ مخاطبشناسی است.
در بحثهای اطلاع رسانی میگویند که ما یک پیام رسان داریم و یک پیامگیر و یک پیام، که باید منتقل شود، و عنصری که به آن پس خوراند و واکنش میگویند؛ یعنی هر ارتباطی چهار جزء دارد: یک جزء آن، پیام است که باید منتقل شود. کسی نیز باید به عنوان پیامرسان ، آن پیام را برساند و کسی هم به عنوان پیغامگیر، باید آن را دریافت کند. عنصر دیگر هر ارتباطی پس خوراند و واکنش است که ما بدانیم آیا این پیام منتقل شده و آیا تاثیرگذار بوده است یا خیر؟ مشکلی که ما داریم این است که پیامگیر را نمیشناسیم.
مشکل دیگری که وجود دارد این است که فکر میکنیم چون جوان ما ظاهر و مویش مثل ما نیست و آداب و رسوم و برخورد دیگری دارد، بنابر این خیلی از ما فاصله گرفته است. این را از یک سند تاریخی عرض میکنم. به جا است ما در این تردید کنیم که آیا تغییر این ظواهر، حتی نوع حرف زدن و حتی تغییر بخشی از اخلاقیات ساده، روی گردانی از عقاید است؟ سنایی میگوید:
ای مسلمانان، خلایق کار دیگر کردهاند از سر بی حرمتی، معروف، منکر کردهاند
قصیدهی مفصلی با این مطلع دارد. در آن جا تمام اینها را ذکر میکند که به قرآن توجه نمیکنند و غیره. در هر زمانی شکایت، مخصوصا نسبت به جوانان بوده است. این قدر نباید نگران باشیم. این شکایتها نشان دهندهی تغییر بنیادی عقاید جوانان نیست.
در تهذیبِ ابن جریر، از ابوحمید حمسی از عثمان بن سعید، از محمد بن مهاجر از زیبدی از زهری از عُروه از عایشه روایت میکند در مورد شعر لَبید، یعنی اولین کسی که الآن گفته میشود لبید است که این شعر را گفته است.
• ذهب الذین نعاش فی اکنافهم و بقیت فی خلف کجلد اجربی
• و بقیت فی خلف کجلد اجربی و بقیت فی خلف کجلد اجربی
آن کسانی که ما در سایهی حمایت آنها زندگی میکردیم، رفتند و کسانی ماندند که مانند پوست بیمار اجرب، خیلی کریه هستند. غزل معروفی در رسایل رشید یاسمی هست که میگوید:
• از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند افسوس که گنجینه ترازان معانی گنجینه نهادند به ماران همه رفتند
• شوُبارِ سفر بند که یاران همه رفتند گنجینه نهادند به ماران همه رفتند گنجینه نهادند به ماران همه رفتند
این شعر ترجمهی آن است. لیبد هم میگوید: آدمهایی بودند که ما در سایهی رحمت آنها زندگی میکردیم. آنها رفتند و خلف آنها، انسانهای مسئله دارِ اجربی هستند. ابن جریر میگوید عایشه گفت: خوش به حال لبید! اگر زمان ما را دیده بود، چه میگفت؟ عُروه گفت: خدا رحمت کند عایشه را! اگر زمان ما را دیده بود، چه میگفت؟ زهری گفت: خدا عُروه را بیامرزد! اگر زمان ما را دیده بود، چه میگفت؟ پسر او گفت خدا رحمت کند زهری را! اگر زمان ما را دیده بود، چه میگفت؟ محمد بن مهاجر گفت: خدا رحمت کند زبیدی را! اگر زمان ما را دیده بود، چه میگفت؟ عثمان بن سعید که هفتمی است، گفت: خدا رحمت کند محمد بن مهاجر را! اگر عصر ما را دیده بود، چه میگفت؟ خود ابوحمید که هشتمی است گفت: خدا عثمان را رحمت کند! اگر عصر ما را دیده بود، چه میگفت؟ و من که ابن جریر هستم، میگویم خدا ابوحمید را رحمت کند! اگر عصر ما را دیده، بود چه میگفت؟
همهی این بزرگان از نسل نو شکایت دارند و میپندارند که نسل گذشته در رعایت اصول، از نظر اخلاق بهتر بودهاند و خلاصه این که همه بر جوانان معاصر خود، خرده میگرفتند. در عین حالی که ما نگران مسایل جوانانمان هستیم، دغدغهی خاطر ما، دغدغهی خاطر سِنّی است که ما یک تغییراتی را برنمیتابیم.
نکتهی امیدوار کننده این است که تغییراتی را که ما در جوان میبینیم، عمقی نیست؛ یعنی این گونه نیست که این تغییرات در باطن عقایدشان رفته باشد. بخش عمدهی تغییراتی که در جوانان دیده میشود، گذرا و سطحی است. امید است اگر خوب برخورد بکنیم و اگر نسل جوان را بشناسیم، پس از گذشت زمان، این تغییرات سطحی و ناپایدار، جای خود را به یک دینباوری درستتری بدهد. بدانیم این که حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «جهل شباب معذور و علمه مقهور» جهل و نادانی جوان معذور است؛ یعنی ما باید عذر او را قبول کنیم و انتظار بالایی را از او نداشته باشیم. علم جوان هم آن اندازه علم بالایی نیست.
نکتهی اصلی صحبت بنده این است که ویژگیهایی است که در هر نسل نویی دیده میشود که در داستان ابن جریر این معلوم شد. این تغییرات را بشناسیم؛ به خصوص در زمان ما که سرعت، خیلی خیلی زیاد است؛ سرعت شهر نشینی، سرعت بحث رسانهها، اینترنت و وضعی که جوانان ما دارند.
نکتهی دیگر این است که بنده خیلی از این مسایل را عمقی نمیبینم. بنده در زندان با پسرها و دخترهای جوان زیاد برخورد کردهام. جوانها همان جا نذر میکردند، نماز میخواندند، روزه میگرفتند. جوانان ما مشکل دارند، امّا دین ستیز نیستند؛ عناد با دین ندارند؛ گریز از دین هم ندارند، بلکه گریز از ما دارند. از امر و نهیهای جدی ما، از محکوم شدن و گناهکار لقب گرفتن گریز دارند. بزرگترها هم همین گونه هستند.
نکتهی سوم این که ما باید بدانیم که پرسشهای نسل جوان ما چیست؟ نگرانیهای او چیست؟ و با تحلیل منطقی، بدون محکوم کردن، به این پرسشها پاسخ بدهیم. جوان منطقی است. از نوجوانی به بعد با شبهه و شک و پرسش رو به رو میشود. این سن، سن استدلال است. اگر ما اینها را بدانیم، مشکلی با جوانان نداریم.
پرسشها و پاسخها
مقصود از تربیت دینی چیست؟ آیا تربیت دینی این است که ما در کلاس برای شاگردانمان، ادیان را آموزش بدهیم و دین را تعریف کنیم که اسلام چنین و چنان است؟ یا این که بگوییم یهودیت آن طوری است و...؟ یا این که باید دین را به آنها بباورانیم و به یک معنا، التزام عملی به دین و دستورات و احکام آن را در ذهن و فکر آنها به صورتی جا بیندازیم که آنها دین دار بشوند؟ اگر معنای دوم مقصود است، آیا آموزش دین در کلاسها به وسیلهی دبیران بینش دینی و یا مبلغان دینی که به وسیلهی منابر، دین را آموزش میدهند، سبب ایجاد التزام عملی به دین و دین دار کردن مردم میشود و اساسا آیا این کار با آموزش دین سازگار است و نتیجه میدهد؟
ایمان باید در سه حوزهی شناختی، عاطفی و عملی، اثرهای خود را بگذارد تا جمع اینها را ایمان بنامیم؛ یعنی ایمان باید هم مؤلفهی فکری ـ اعتقادی داشته باشد و هم باید عاطفی و احساسی باشد و هم باید عملی و رفتاری باشد. ما فردی را متدین میدانیم که اینها را با هم داشته باشد. هر کدام از آنها ضعیف باشد، مشکل داریم. اگر کسی در حوزهی شناختی ضعیف باشد، شاید بتوان به آن حوزههای دیگر نفاق گفت. اگر در حوزهی عملی، مشکل داشته باشد، شاید بگوییم فسق و گناه. این حالت، یعنی شناخت، عاطفه و رفتار یا به تعبیر زیبای روایت (الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و العمل بالارکان) شناختی است و میتواند همراه با مسایل عاطفی و زبان و عمل باشد.
اخیرا اولین همایش بین المللی روانشناسی و دین در تهران برگزار شد که نزدیک سی ـ چهل نفر استاد خارجی دعوت شده بودند. شاید نزدیک 150 مقاله و سخنرانی در مورد نقش بدن در سلامت روان و علوم تجربی بود. در اجتماعات زیادی که دانشمندان مسیحی و مسلمان کشورهای اسلامی بودند، دانشگاهیان دانشگاه ما، پرسشنامهای دادند و تحقیق کردند، دیدند که دینداران، سلامت روان و طول عمر بیشتری دارند. ما دین را مختص به یک رابطهی ویژه میان خدا در یک زمانهای مخصوص نمیدانیم.
دین زندگی ما را تامین میکند. ما این را باور داریم و باید این باور را به فرزندان و جوانانمان منتقل کنیم که با دینداری واقعی، استعدادهای ما شکوفا میشود. با دین داری میتوانیم در روابط خانوادگی، بهتر تفاهم و سازگاری داشته باشیم. اگر دین دار خوبی باشیم، در دنیا هم به ما خیلی خوش میگذرد. بنده بارها در صحبتهایم به پسران و دختران جوان گفتهام که در اصول کافی، در یکی از مناظرههایی که منسوب به امام رضا علیهالسلام با یکی از دهریون است، در بحث قیامت که آن شخص منکر است، امام رضا علیهالسلام میفرماید: اگر قیامتی نباشد ـ که هست ـ من چه ضرری میکنم؟ این استدلالِ یک آدم دین دار است؛ یعنی دنیایِ منِ دین دار، از دنیای تو چیزی کم ندارد. بنده همیشه گفتهام که این جملهی زیبای امام رضا علیهالسلام باید چراغ روشن راه ما باشد. با فردی که دین ندارد یا دین را قبول ندارد، باید طوری زندگی کنیم که در تربیت، سلامت، هنر و در برخورد با فرزندان و همسرانمان موفق باشیم تا به او بگوییم: ببین شما دین را قبول ندارید، اما من دارم، در حالی که من در هیچ زمینهای از تو کمتر نیستم، بلکه بالاتر هم هستم.
مشکل ما در تبلیغ دین ـ هم در کشورهای اسلامی و هم در میان مردم متدین ـ این بوده است که این گونه که امام رضا علیهالسلام برخورد کرده است، برخورد نکردهایم. ما به جوانانمان یک دنیای درست و سالم، آباد و شادی را در سایهی دین نشان ندادهایم. ما به طور فردی و اجتماعی و سیاسی و حکومتی، عامل نبودهایم؛ البته بنده هنوز هم معتقدم که این قضیه قابل استدلال است.
این روزها گاهی حملههایی به شیوهی تربیت فرزندان روحانیت میشود. بنده معتقدم میتوان این را با یک کار تحقیقی پاسخ داد. با سخنرانی و عصبانیت نمیتوان پاسخگو بود. زبان امروز، زبان علوم تجربی و تحقیقاتِ میدانی و پژوهشی است. مسیحیها کارهایی را برای خود کردهاند، مثلاً آمدهاند آمار متوفیان یک شهری را مثل قم گرفتهاند، بعد گفتهاند طول عمر روحانیون در این شهر زیادتر بوده است. خانوادههای برادران روحانی ما که با آنها ارتباط داریم، هنوز که هنوز است الحمدللّه بسیار سالمتر از بقیه هستند. بنده در دانشگاه میبینم که بسیاری از دانشجویان که پدرشان روحانی است، بسیار سالمتر از بچههایی هستند که پدرشان روحانی نیست.
یکی از کارهایی که خود من به عنوان یک دانشگاهی دنبال آن بودم و اجمالاً هم انجام دادهام این بود که نظریهای داشتم که بچههای روحانی، از نظر بهداشت روانی و اخلاقی، سالمتر از بچههای غیر روحانی هستند. این یک نظریه است. به نظرم رسید که این کار را از اوّل امسال میتوانم انجام دهم. در مدرسهای که بچههای شما بودند، پرسشنامهای را به بچههای دبیرستانی یا راهنمایی دادیم. در آن پرسشنامه از جمله چیزهایی که از آنها خواسته بودیم، شغل پدر، سن و... بود، حتّی گزینهای داشتیم که پدر شما روحانی یا غیر روحانی است؟ پرسش نامههای ما، بهداشت و سلامت روان را میسنجد. علمی و بسیار قوی است. در این پرسشنامهها، دو گروه روحانی و غیر روحانی را تفکیک فرزندان کردهایم. بنده معتقدم فرزندان روحانی از نظر سلامت روان و اخلاق، خیلی سالمتر از غیر روحانی هستند، البته ممکن است اگر از فرزندان روحانی پرسش کنیم که چقدر از شغل بابای خود راضی هستید، اعلام نارضایتی بکنند و دوست نداشته باشند که مثل پدرشان روحانی شوند، همانطور که معلوم نیست که فرزند من هم دلش بخواهد روانشناس شود.
سخن بنده این بود که دین واقعا سلامت روان میدهد. اخلاق، زندگی را تامین میکند؛ چنانچه امام رضا علیهالسلام فرمود: اگر تو قیامت را قبول نداشته باشی، من چیزی از تو کمتر ندارم؛ ولی اگر قیامت درست باشد ـ که هست ـ آن وقت تو چه میکنی؟ من با اعتقاد به آن طرف(قیامت)، یک آدمِ موفق در دنیا هستم. این بهتر است یا آن که ناموفق باشی و آن طرف را هم از دست بدهی؟ بنده خیلی روی این نکته تاکید میکنم که ما باید طوری اسلام را تبیین کنیم که زندگی این دنیا نیز در هر سنی تامین شود.
بنده زمانی در کانادا بودم. در یک کتاب فروشی بسیار معتبری که برای مسیحیها بود، شاید حدود هزار جلد از کتابهای آن انتشارات، مربوط به روانشناسی و تربیتی با دیدگاه مسیحیت. بنده چون رشتهام این است، این کتابها را نگاه میکردم ببینم چقدر کاربردی است. یکی از این کتابها را خریدم به نام happy marriange؛ یعنی ازدواج شاد. یک کشیش با سوادِ مسیحی، 400 صفحه کتاب نوشته است که بحث آن، مسائل زناشویی و جنسی است و در مورد همسران جوان بحث میکرد. بنده معتقد نیستم که کتابهای آموزشی جنسی قبل ازدواج داده شود، بلکه این کار در تمدن الحادی غرب صورت گرفته است. آموزش سکس (sex Education) برای مجردها درست نیست. ایشان در مقدمهی کتاب میگوید: این کتاب حاصل تجربهی هجده سالهی من در آموزش به زنان و شوهرهای جوان مسیحی است. در این کتاب پرسشنامههای علمی و حرفهای کاربردی و فیزیولوژی زیادی وجود دارد. نویسندهی این کتاب جزو روحانیون درجهی یک و با سواد کلیسا است. روانشناسی هم بلد است. در آن کتاب نوشته است که من در کلاسهایم نزدیک ده تا سیزده هزار نفر را حضورا و رو در رو جواب دادهام و مشکلشان را حل کردهام. مسایل زناشویی را با کاربردیترین روش و کلیگویی و با عفیفترین قلم توضیح داده است. در جا به جای این کتاب، آیه و روایت مسیحیان آمده است. یک جملهی کاربردی میگوید و رو به روی آن پرانتز باز میکند که این در انجیل متی باب چندم است. در پایان کتاب نیز 150 پرسش جنسی را پاسخ داده است؛ عین فتوا، ولی کاربردی است. وقتی آدمی آن را میخواند، میبیند که چقدر این کتاب مورد نیاز جوانها و حتّی میانسالان جامعهی ما است و این که این کتاب چه اندازه کاربردی و دینی و علمی است.
مسیحیان مجلههای زیادی دربارهی درمان افسردگی از دیدگاه مسیحیت دارند. آنها کلیگویی نکردهاند که توکل به خدا و توسل به حضرت معصومه علیهاالسلام داشته باش، بلکه تکنیک داده است. تکنیکهایی که آنها ارایه کردهاند، تکنیک دینی است. این ضعف شدیدی است که ما در اسلام داریم. منابعی که ما در اسلام داریم، اصلاً مسیحیت ندارد. با این حال، آنان دست و پا میزنند تا همهی چیزهای کاربردی را از همانها که دارند در بیاورند و تا اندازهای هم موفق شدند.
دوم این که ما باید الگوهای عملی داشته باشیم؛ یعنی این کسی که حرف میزند، باید ببینیم خودش چگونه عمل و تربیت میکند و چقدر گرفتار است؟ زمینههای عاطفی را باید ایجاد کنیم.
نکتهی پایانی هم این که دو دههی پیش در دنیا، کتاب معروف و پر سرو صدایی منتشر شد به نام «مدرسه زدایی جامعه». کتاب از فردی به نام ایوان ایلیچ است. وی صاحب نظر بزرگی در زمینهی آموزش و پرورش بوده و به یازده زبان زندهی دنیا مسلط بوده است. پیام ایوان ایلیچ این بود که مدرسه نهادی است که انسان را تربیت نمیکند. مدرسه اجزا و ویژگیهایی دارد که نه تنها انسان را تربیت نمیکند، بلکه خراب هم میکند. در آن کتاب، دلایل زیادی میآورد. یکی از آن دلایل، این است که در مدرسه، همه چیز اجباری است و تربیت با اجبار نمیسازد. فرزند من باید در روز دوشنبه ساعت یازده، سر کلاس معلمی قرار بگیرد که دینی بخواند. شاید فرزند من از این معلم خوشش نیاید. همهی اجزای مدرسه اجبار است. ساعت و معلم آن مشخص است. باید این کتاب حتما تا فلان جا خوانده شود و امتحان گرفته شود. مقایسه و ارزشیابی میشود و نمره داده میشود. به همین دلیل، فشار و اجبار و تقلب و ناراحتی به وجود میآورد. در آن زمان گفتند که حرفهای ایلیچ درست است، ولی گزینهی دیگری نداریم؛ حتّی یک مقداری هم مسئولان یونسکو او را بایکوت کردند. نظام مدرسه نمیتواند انسان تربیت کند. با این مجموعه، بنده نمیتوانم در مدرسه تربیت دینی بکنم. در مدرسه، به درس دینی همانگونه مینگرند که به فیزیک و شیمی مینگرند. در فیزیک تقلب میکنند، در دینی هم تقلب میکنند. تازه فیزیک زندگی او را تامین میکند، ولی دینی خیر. در درس فیزیک، برای فرزند خود، معلم خصوصی میگیرند، ولی برای درس دینی چنین کاری نمیکنند.
برای مخاطبشناسی چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
یک راه اصلی آن، تاسیس مرکز پژوهشی و نظر سنجی در حوزه است. این نهاد بزرگ و مقدس، باید دارای یک مرکز نظر سنجی برای سیاستهای خود باشد.
بنده اگر قصد داشته باشم به مدرسهای بروم تا صحبت بکنم، هیچ وقت به عنوان یک کار تشریفاتی و کلیشهای و از قبل تعیین شده، به دعوت مدیر نمیروم. بنده به مدیر مدرسه اعلام میکنم که به بچهها اعلام کنید که پرسشهای خود را بدون نام و نامخانوادگی بنویسند؛ بعد به بنده بدهید. معمولاً زیر بار نمیروند که نکند این پرسشها محکوم کردن مدرسه باشد و را به دنبال داشته احتمالاً به مقامات گزارش داده شود. گاهی اوقات به ما خط میدهند و میگویند بچههای ما مشکلی ندارند. شما در مورد درس با اینها صحبت بکنید و نصیحتشان بکنید، در حالی که نصیحت برای این بچهها، بسیار آزار دهنده است. بنده زیر بار این چیزها نمیروم و کوشش میکنم که از راه دیگری وارد شوم تا هم نگرانی مدیر از بین برود و هم بنده پرسشها را بگیرم. پرسشنامهای را طرح کردهام به نام «پرسشنامهی نگرانیها». بنده چندین نوع از این پرسشنامهها را خودم درست کردهام. در آن نوشته بودم که همهی ما در زندگی، نگرانیهایی داریم که اگر این نگرانیها حل شود، در برنامهریزیها به ما کمک میکند؛ اگر حل نشود، ما را آزار میدهد. بعد، از زبان مدیر مینویسم که ما حاجآقا یا دکتر فلانی را دعوت کردهایم؛ گاهی هم از زبان خودم مینویسم که مرا دعوت کردهاند تا در مدرسهی شما صحبت بکنم. پنج نگرانی عمدهی خود را به ترتیب برای من بنویسد. در برگه هم شماره زدهام اشاره کردهام که نوشتن نام و نامخانوادگی ضروری نیست، مگر این که خودتان مایل باشید و بنده به دعوت شماها آمدهام. سپس این پرسشنامه را به مدیر میدهم و میگویم که از این تکثیر کنید و بین بچهها پخش کنید؛ گاهی اوقات پرسشنامه در حد یک چک لیست است؛ یعنی ما یک لیستی از مشکلات را میدهیم، بعد میگوییم با علامت ضربدر مشخص کنید که کدام را دارید؛ ابتدا بعضی جاها اعتراض میکنند و میگویند که این پرسشها بد آموزی دارد. پرسشها خلاصه و کوتاه است، مثل: عدم اعتماد به نفس و... اگر مدیران با ما همکاری کنند، این کار را انجام میدهیم. این، برای شروع کار است. اگر پاسخ بدهند، آنها را دستهبندی میکنم و صحبت میکنم. اگر هم جواب ندهند، بنده یک فرمول بسیار ساده دارم و آن این که برای آنها میگویم جوانهای هم سن و سال شما در این جامعه، چند دسته مشکل دارند: مشکل خانوادگی، درسی، عصبی، روحی، روانی و...
چه رویکردها و منابعی در روانشناسی دینی وجود دارد؟
ابتدا من نکتهای را اشاره میکنم که ترکیب روانشناسی و دین چگونه است. روانشناسی دینی بیشتر متولی این مسئله است که راجع به دینداران و خانواده و شخصیت آنان کار بکند و یا در رابطهی دین و سلامت روان کار کند. این که آیا دین داری در کاهش اعتیاد مؤثر است؟ آیا سلامت جسمانی در دینداران وجود دارد؟ این کار، یک کار مطالعاتی بر روی گروه مؤمنان و دینداران و مطالعات اجتماعی آنها است. این کار بیشتر مطالعهی فعالیتهای دینداران است نسبت به کسانی که در خط دین نیستند.
حوزهی دوم، روانشناسی دینی است. در این جا دینی صفتِ روانشناسی است، نه مضافالیه آن. باید از مقولههای دینی، دستور العمل روانشناسی در بیاوریم. این کار سختی است. در سمینار همایش دین گفته بودند که یک سری مقاله بدهید. من این موضوع را پیشنهاد دادم. درمان افسردگی از طرق افزایش «شُکر» در افراد (مکانیزم شُکر). فرضیه این بود که اگر ما شُکر را بشناسیم و مراحل شُکر قلبی، شُکر زبانی و شُکر عملی را در نظر بگیریم، بعد یک فرد یا ده نفر افسرده را بیاوریم و به آنها به طور کاربردی و تکنیکی در جلسات یاد بدهیم تا این که شُکر در آنها تقویت شود، میتوان افسردگی را در آنها کم کرد؛ یعنی من از متن دین، یک روشی را در میآورم که بگویم با شُکر، افسردگی کم میشود.
این کار را تا اندازهای در غرب، گروههای مسیحی انجام دادهاند. مجلههایی نیز در این زمینهها نوشته شده است. اهل تسنن در پاکستان، در این کار موفق بودهاند. در اردوگاه افغانیها در پیشاور، افسردگی پناه جویان افغانی را کاهش بدهیم. سپس آنها را با گروهی که دارو مصرف میکردند و با گروهی که دارو مصرف نمیکردند، مقایسه کردیم. بازتاب احادیث نبوی در آنها به اندازهی همان داروها بوده است. پزشکان متخصص پاکستانی، از دین چنین استفادهای کردند.
کار سوم، تدوین علم روانشناسی و علم تربیت است به گونهای که با اسلام ناب، مطابقت داشته باشد. مسیحیها پس از مدتی گزارش دادند که ما در این زمینه نمیتوانیم کار کنیم. مسیحیت دید که متن انجیل توان ندارد که از درون آن یک نظام و یک سیستم در آورده شود. از این رو مسیحیان این کار را کنار گذاشتند، ولی ما معتقدیم که میتوانیم این کار را بکنیم؛ البته این زمانی محقّق میشود که ما آن دو قدم اول را برداریم. بحث روانشناسی دینی در ایران خیلی کم کار شده است. مطالعات جزیی راجع به دستهی اول انجام میشود. ما پس از هفتاد ـ هشتاد سال دانشگاه و پس از بیست و دو سال انقلاب، سه چهار تا تست استاندارد درست کردیم که میتواند دین باوری را اندازه بگیرد. به تازهگی رسالههای فوق لیسانس ما به خصوص در دانشگاه علامهی طباطبایی و برادران بزرگواری در دانشگاه تهران، برخی فعالیتها و مطالعات را در مورد حوزهی دین انجام میدهند، اما دربارهی قسمت دوم و سوم،اینها باید عمدتا در حوزهی علمیه انجام شود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامک های قشنگ برای روز معلم، پیامک ویژه روز معلم گلچین، اس ام ا
پیامک برای معلم انگلیسی، پیامک تبریک روز معلم به زبان انگلیسی، پ
اس ام اس ها وبلاگ، اس ام اس ویژه روز معلم، پیامک اردیبهشت ماه 9
مسیج جالب برای روز معلم ، مسیج جدید ، مسیج خرداد ماه 90 ، مسیج
مسیج انگلیسی تبریک روز معلم ، مسیج تبریک روز معلم به زبان انگلیس
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
behtarin smsha Happy Teachers day jadidtarin sms ha message for
سخنان برگزیده، سخنان حکمت آمیز
نظریات بزرگان- پند های زندگی
حرفهای حکیمانه، حرف پند آموز
نصایح بزرگان، پند حکیمانه
جملات بزرگان، جملات فلسفی
جملات حکیمانه- پند های بزرگان
[همه عناوین(1666)][عناوین آرشیوشده]