سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با دادن صدقه و پیوند با خویشاوندان، گناهانتان را پاک کنید و محبوب خداوند شوید . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 88 آذر 14 , ساعت 7:31 صبح

اسراییلی هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا طرف زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چیکار داری؟ یارو حول میشه،‌ با تتپته میگه: ببخشید، حضرت عیسی هست؟!

 

اسراییلی یه تلویزیون می خره .می ره کنترلشو پس می ده .می گه:آقا ماشین حساب توش بود حروم خوری به ما نیومده.

 

اسراییلی با خدا قهر می کنه اول دفترش می نویسه به نام بعضی ها.

 

امریکاییه و اسراییلی داشتن با هم حرف می زدن: اسراییلی: تو کجا به دنیا اومدی؟ امریکاییه: تو بیمارستان!! اسراییلی: آخی مریض بودی؟!!!

 

یه اسراییلی دهاتی عروس تهرانی می گیره ، تو عروسی تهرانیا می گن: سبدسبد گل یاس،عروس ما چه زیباست اسراییلیا برای اینکه کم نیارن میگن: گونی گونی پشگل،عباسعلی خوشگل

 

از اسراییلی می پرسن نظرت راجع به 4 مقوله فکر،شعور،عقل و درک چیه ؟می گه ما به اینا میگیم چهارمحال بختیاری

 

اسراییلی میگوزه .بچه هاش میزنن زیر خنده. در حالی که اشک تو چشماش جمع میشه میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر

 

مغز یه اسراییلی رو می شکافن ببینن چی نوشه .وقتی باز می کنن می بینن یه لندنی نشسته داره فکر می کنه

 

اسراییلی تو جوب آب تف میکنه میره دنبالش پاشو بزاره روش !!!!!

 

اسراییلی میاد تهران می بینه همه آستین کوتاه پوشیدن با خودش میگه : پس این تهرانی ها دماغشونو با چی پاک میکنن؟؟؟؟

 

اسراییلی میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده

 

به اسراییلی میگن: اگه رییس جمهور بشی چکارمیکنی؟ اسراییلی میگه پارتی پیدا میکنم میرم شرکت نفت!

 

اسراییلی در دانشگاه تاریخ میخونده. ازش میپرسند فرانسویه تو چیه؟ میگه مهندسی اموات!

 

اسراییلی رو برق میگیره فیوز میپره. فیوز رو میزنن اسراییلی میپره!

 

اسراییلی نامزدش می گوزه از خنده سکته میکنه , تو اعلامیه اش می نویسن بادی وزید گلی پرپر شد ..

 

از یه اسراییلی میپرسن آیا در اسراییلیستان مردان بزرگ هم به دنیا اومدن ؟اسراییلی میگه نه اسراییلیا فقط بچه به دنیامیارن.

 

یه روز به اسراییلی میگن با درخت بید جمله بساز میگه:توحیاط ما یه درخت بید بید میگن:بید نه وبود میگه:تو حیاط مایهدرخت بود بید

 

جک های قزوینی

یه روز یه یاروکفتر بازه میشنوه تو قزوین کفتری هستش که با یه بال پرواز میکنه میره و اونو میخره میبره شهر ، خودشون ولی میبینه کفتره بادو بال پرواز میکنه شاکی میشه برمیگرده قزوین پیش فروشندش میگه عوضی ، این که درست پرواز میکنه !!! یارو میگه بالام جان اینجا گزوینه و این کفترم از ترس کونش یه بالشو ، میگیره در کونش و پرواز میکنه .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ