اگر
امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر
مپیچ . بزرگمهر بختگان
توانگر
کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد . زیرا شوریده بخت تر و پراکنده
خاطرتر از آزمند کسی نیست . بزرگمهر بختگان
بیدارترین
، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته
است . بزرگمهر بختگان
آنکه
در طلب کمال است باید خرد ور و با دانش باشد . بزرگمهر بختگان
به
بسیار گفتن آبروی خود مبر . بزرگمهر بختگان
خوشا
به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده . بزرگمهر بختگان
اگر
پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری . بزرگمهر بختگان
باید
پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که
روزی ده مختار اوست . بزرگمهر بختگان
آز
مایه نگرانی و تشویش خاطر است . بزرگمهر بختگان
در
حق کسی که قدر نیکمردی نشناسد نیکی نشاید . بزرگمهر بختگان
گشاده
دلان بختیارانند . بزرگمهر بختگان
آسوده
حال کسی است که بردبار است . بزرگمهر بختگان
آن
که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد. بزرگمهر بختگان
هرگز
در کژی و کاستی نمی کوبد و جز ره رادی و راستی نمی پوید . بزرگمهر بختگان
هفت
چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان
، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی
در درغگویی . بزرگمهر بختگان
کسی
که در انجمن خاموش بماند دل آسوده است . هوش و دل و جان از شنیدن و به خاطر سپردن سخن
دانندگان توشه می یابد . بزرگمهر بختگان
هنر
خردمند در این است که عیب خویش را دریابد و به رفع آن بکوشد . بزرگمهر بختگان
چون
به کسی اجازه دادی که در حضورتو سخن بگوید بر او درشتی و تندی مکن و بمان تا سخنش را
به پایان برد . بزرگمهر بختگان
چون
دل راست اندیش و زبان راستگو باشد در کاستی و نادرستی بسته می شود . بزرگمهر بختگان
از
دانش آموختن هیچ زمان ناآگاه ممان ، گرچه در این راه رنجها کشی ، مبادا که دلت از آموختن
ناتوان و آشفته گردد . بزرگمهر بختگان
خرد
، آدمی را گرانبهاترین چیز است ، و خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است
. و اگر از خلعت خرد محروم بود دانش بجوید ، چه دانشور سرور سروران است . و اگر از
آن هم بی بهره بود باید دلیر باشد و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه گرامی
، و پیوسته شاد و فرمانروا باشد .و اگر این نیز نداشت دیگر درخور زنده ماندن نیست ،
و بهتر است که مرگ وی را دریابد . بزرگمهر بختگان
آنکه
در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید . بزرگمهر بختگان
دوستان
برای نخجیر دشمنان چون تیر و پیکان اند . بزرگمهر بختگان
در
نظر خردمند شادیی که غم به دنبال دارد بی ارزش است . بزرگمهر بختگان
تن
به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن . بزرگمهر
بختگان
چون
بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد . اما نیکی
کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار
خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم
دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را
بشناسد و سپاس گوید . بزرگمهر بختگان
*
«همزمان با گسترش دایره? دانش ما، تاریکیای که این دایره را احاطه میکند نیز گسترده
میشود.»
*
«یک فرد باهوش یک مسئله را حل میکند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری میکند.»
*
«اگه نمره? تستت تک شد ناراحت نشو!»
*
«در دنیایی که دیوارها و دروازهها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»
*
«از وقتی که ریاضیدانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفتهاند، دیگر خودم هم از آن
سر در نمیآورم.»
*
«دوچیز بیپایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن
نیستم.»
*
«من نمیدانم انسانها با چه اسلحهای در جنگ جهانی سوم با یکدیگر خواهند جنگید، اما
در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»
*هرگز
در میان موجودات مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده کرکس نمیشود. این خصلت در میان
هیچ یک از مخلوقات نیست جز آدمیان. ویکتورهوگو
*آن
هنگام که روحم عاشق جسمم شد و جفت گیری این دو سر گرفت من بار دیگر متولد شدم .ویکتور
هوگو
*الماس
را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد. ویکتور
هوگو
*پیروزی
واقعی جان آدمی، فکرکردن است. هوگو
*زیبائی
که با فضیلت توام نباشد، گل بی عطر وبوئی را ماند. ویکتورهوگو
*لبخند
زن در دو موقع آسمانی و فرشته مانند است : یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به
معشوق می گوید دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند
. ویکتور هوگو
*انسان
در عالم چون شبح سرگردانی است که در عبور از این راه حیاتی سایه ای از خود به یادگار
نمیگذارد . ویکتور هوگو
*من
اشخاص زنده را آنانی می دانم که مبارزه می کنند. بی مبارزه زندگی مرگ است . ویکتور
هوگو
جبران
خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا
1931 ) خویش راز های بسیاری را با آینده گان در میان گذاشت باز گویم و بدین شکل یادش
را گرامی دارم.
زجر
کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران
خلیل جبران
چون
عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته
آید : من در قلب خداوندم. جبران خلیل جبران
هنگامی
که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و
هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران
و
کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه
امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس
امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده
ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران
جملات زیبای بزرگان، نصایح بزرگان،
چشمه
ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد
کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران
این
کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از
شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از
شما نباشند. جبران خلیل جبران
اگر
گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی
نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی
تو را ببیند . جبران خلیل جبران
دهش
(بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت
بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران
رابطه
قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران
پند
آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون
کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران
مگر
نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت
خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران
ای
که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل
جبران
وقتی
حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد
، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد
، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است
بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل
برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران
مبادا
او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این
حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا
، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه
سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران
تاسف
، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی
کند . جبران خلیل جبران
شما
را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به
دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی
، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند
که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم
سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی
ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران
کار
تجسم عشق است. جبران خلیل جبران
به
روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه
های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران
اندوه
و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ،
دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه
و نشاط . جبران خلیل جبران
مردم
! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن
زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی
قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما
صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران
شما
می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان
آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران
از
یک خود کامه، یک بدکار، یک گستاخ، یا کسی که سرفرازی درونی اش را رها کرده، چشم نیک
رای نداشته باش . جبران خلیل جبران
زندگی
روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . جبران خلیل جبران
برادرم
تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد،
و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان دست
دوست داشتنی “یگانه برتر ” هستند ، همان دستی که سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان
دست یافتن به همه چیز را رسایی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران
در
پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای
خود نروید . جبران خلیل جبران
چه
ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند،
جز خطوط باریک انگشتانش را . جبران خلیل جبران
حاشا
که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران
خلیل جبران
چه
زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران
بسیاری
از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از
راستی جدا می کنند . جبران خلیل جبران
ایمان
از کردار جدا نیست و عمل از پندار . جبران خلیل جبران
زندگی
روزانه شما پرستشگاه شما و دین شماست .آنگاه که به درون آن پای می نهید، همه هستی خویش
را همراه داشته باشید . جبران خلیل جبران
گروهی
دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند
به
گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . جبران خلیل جبران
انسان
فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد . جبران خلیل
جبران
اگر
به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید
.
که
زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . جبران خلیل جبران
اگر
از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود
او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران
حضورش باشد . جبران خلیل جبران
به
رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خلیل جبران
براستی
آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟
خداوند،
درهای فراوانی ساخته که به حقیقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست
ایمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نیکی
در انسان باید آزادانه جریان و تسرِی یابد . جبران خلیل جبران
همه
آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است. جبران خلیل
جبران
شاید
بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی افکار
مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آورید. جبران خلیل جبران
آنگاه
مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در
منزلگاههای دور . جبران خلیل جبران
آن
چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز
ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواستخواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ
این
همه پیغمبرها گفته اند که روح باقی می ماند و چنین و چنان می شود. اما هیچکس توجه نکرده
که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه ؟؟؟
شما
را بخدا روح ما با این افکار پست و اندیشه هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمی نماید
آیا اگر از بین برود بهتر نیست ؟!؟ . موریس مترلینگ
چیزی
را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است.
زیرا
از یک طرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه می شود و از طرف دیگر به
ما می گویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید !!!
بهتر
این بود که از روز نخست ما را طوری می آفریدند که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم
. نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند !!! . موریس مترلینگ
تا
وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار
خودمان در زندگی وفق بدهیم!
یعنی
همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و می تواند بکند و قادر
به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم
و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!
زیرا
هر فکری که شما برای امروز و یا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام
بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمی شد و او قادر نبود که وقایع
آینده را ادراک نماید خدا نبود و همین که پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد
ودیگر اختیار از دست شما خارج است!
تمام
وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی
انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی
نیست و فاقد معنی می باشد!
انسان
در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی
است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همین که این
دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام
می گیرد!
کسانیکه
بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این
جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی
نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد می کنیم !
ولی
این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همین که بین جهان و خداوند فرق گذاشتند
لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمی داند خدا ناچار
باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!
پس
ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمی توانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق
است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده
و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم
یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبور می باشیم!
. موریس مترلینگ
یکی
از صحبت هایی که مرا سرگرم می نماید اظهارات دانشمندان مذهبی و دینی است که بطرزی موثر
در خصوص اراده و پیش بینی و مقصد و نقشه های خدا صحبت می کنند و چنان به گفته خود اعتقاد
دارند که گویی ظهر آن روز با خدا ناهار خورده اند!!! . موریس مترلینگ
اگر
ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان
شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی
که به نظرمان می رسید با این دنیا زیاد تر می شد.
زیرا
دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!
برای
چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم ؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام ؟؟؟
خواهید
گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای !!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست
زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم و گرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی
او باشم.
تمام
افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده.زیرا بالاخره باید
این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سوال
کنم که ” تو کیستی و چیستی؟؟؟ ” باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است.
بنابراین
من چه گناهی دارم ؟؟؟ . موریس مترلینگ
من
نمیدانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.
برای
چه وقتی یکنفر مرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن
و مزایای او صحبت میکنند ؟!؟!؟!
حتی
اگر بعد از مرگ او خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود او را می بخشند.
پس
از این قرار تا وقتی که شخص فوت ننماید ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.
حال
خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمی کنیم و اگر درباره
آنها اینطور رفتار می کردیم زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش می شد و بسیاری از مصائب
و بدبختی ها از بین می رفت !!! . موریس مترلینگ
اگر
از شما بپرسند که در این جهان در انتظار چه هستید چه پاسخ خواهید داد؟ اگر از اشخاص
عادی باشید “که نود و نه درصد مردم از اشخاص عادی هستند” خواهید گفت که من دراین دنیا
انتظار دارم که پس از مرگ مستقیما وارد بهشت شده ودر حالی که عمر جاویدان خواهم داشت
تا پایان عالم اغذیه لذیذ بخورم و از لذت عشق و شهوت برخوردار شوم و آهنگ های طرب انگیز
بشنوم و … ولی غافل از این هستید که پس از رفتن در بهشت و داشتن عمر و جوانی همیشگی
که هرگز دچار خزان پیری و بیماری نخواهید گردید دیگر از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و
شهوترانی لذت نخواهید برد و بزودی زندگی یک نواخت بهشت شما را خسته و کسل خواهد کرد
زیرا چیزی که در این دنیا خوردن و خوابیدن و غیره را برای شما لذت بخش کرده ترس از
مرگ و از دست دادن این لذات است و روزی که این لذات جاوید شد یعنی مرگ برای شما وجود
نداشت همه چیز عادی خواهد گردید! در جای دیگر گفته ام که اگر شما را به بهشت ببرند
پس از یکسال اقامت کسل شده و از در بهشت خارج گردیده و در جستجوی نقطه دیگری هستید
که تغییری در زندگی شما بدهد!!! . موریس مترلینگ
ما
انسانها اینطور آفریده شده ایم که اگر بدانیم میلیونها سال در جهان باقی خواهیم ماند
ولی قرین اندوه و بدبختی خواهیم بود راضی می شویم و حتی خوشحال می گردیم لیکن اگر بفهمیم
که از بین می رویم و در عوض هیچ شکنجه و رنج نخواهیم کشید اندوهگین و مایوس می شویم
!!! . موریس مترلینگ
ما
نباید از حرکات و گفتار یک دیوانه حیرت کنیم . زیرا بیست و چهار ساعت شب و روز مشغول
تماشای دیوانگی و حرکات بی رویه طبیعت هستیم و انگار که ما بر طبیعت برتری داریم زیرا
خود را در قبال او عاقل می بینیم.
اما
اول باید منتظر بود که بفهمیم اساس دنیا بر عقل استوار است یا جنون ؟؟؟ و به عبارت
دیگر آیا عقل هم یکی از نواقص زندگی ماست که با توسل بدان می خواهیم کشتی زندگی حقیر
و ناچیز خود را به ساحل نجات برسانیم و یا برعکس ,عقل یکی از امتیازات ماست ؟!؟!؟!
زیرا
ممکن است عقل هم یکی از نواقص زندگی ما باشد و برای موجودات عالی تر هیچ معنی نداشته
باشد.
مثلا
عقل شما می گوید که وسط کوره کارخانه آهن گدازی نروید زیرا خاکستر خواهید شد.ولی موجود
عالی تری که بیم از آتش ندارد و حتی چندین میلیون درجه گرمای کره خورشید را تحمل می
کند به استدلال عقلانی شما می خندد و با چشم حقارت به شما می نگرد و تفرج کنان از وسط
کوره آهن گدازی عبور می نماید . موریس مترلینگ
از
تصاویر و اشکال مختلف خداوند یگانه شکلی که تا اندازه ای به فهم ما نزدیک می باشد بی
پایان بودن اوست و ما از صفات خداوند فقط همین یکی را تا اندازه ای می فهمیم و باقی
صفات و اشکال او برای ما مجهول می باشد !!! . موریس مترلینگ
گاهی
اوقات مرگ بازی غایم موشک دارد. به این طریق که ناگهان از گوشه ای به در آمده گریبان
شخصی را که هیچ به مرگ فکر نمی کرد می گیرد و او را با خود می برد. این است یکی از
تفریحات او !!! . موریس مترلینگ
من
بعضی از اشعار شعرای ایرانی را در ترجمه های فرانسوی خوانده ام و بعضی از ابیات فریدالدین
عطار نیشاپوری تاثیر زیادی در من کرده است. فریدالدین در یکی از اشعار خود می گوید
:
“خداوندا
اگر چه گناهکار هستم و خود را درخور مجازات می بینم. لیکن از درگاه تو ناامید نیستم
برای اینکه می دانم که اگر من در این جهان بر طبق پیروی از طبیعت خود رفتار کرده ام
تو در آن جهان نسبت به من بر طبق طبیعت خود رفتار خواهی نمود.”
انصاف
بدهید که آیا از آغاز زندگی بشر تاکنون در جهان چیزی گفته شده است که از حیث عمق معنی
بالاتر از این گفته عطار نیشاپوری باشد و به این اندازه امیدبخش باشد ؟؟؟ . موریس مترلینگ
سخنان ناب اندیشمندان و متفکران
اگر
ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان
شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی
که به نظرمان می رسید با این دنیا زیادتر می شد . زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در
خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!
حتی
خدا هم که عین هستی است نمی تواند نیستی را به وجود بیاورد . همانگونه که آفریننده
قادر نیست پایان خود را ببیند زیرا اگر پایان خود را می دید آنوقت بی پایان نبود .
موریس مترلینگ
ما
هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوانیم وجود فهم و شعور را در سنگ و درخت و غیره منکر
بشویم و در این صورت بعید نیست دنیاهائی وجود داشته باشد که در آنها سنگ ها و سایر
جمادات مثل ما زندگی کنند و بلکه زندگی فکری آنها از ما بالاتر باشد . موریس مترلینگ
از
خود می پرسیم که اگر مرگ تغییرات کنونی را به ما نمی داد یعنی جسم ما را فاسد و متلاشی
نمی کرد و در پایان مبدل به یک اسکلت زشت و وحشت آور نمی شدیم و در عوض بعد از مردن
جسم ما مبدل به یک گل سرخ زیبا میشد آیا این همه که امروز برای روح خود مشوش هستیم
آن موقع هم مشوش میشدیم؟؟؟
هر
کس که این پرسش را از خود بنماید پاسخ منفی خواهد داد و خواهد گفت که چون مبدل به گل
سرخ خواهم شد برای روح خود بیمناک نیستم.
پس
معلوم میشود قسمت اعظم وحشت ما ناشی از ملاحظات جسمانی است . موریس مترلینگ
اگر
در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. موریس مترلینگ
انسان
خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید
. مترلینگ
آدمی
ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است . موریس مترلینگ
روح
کندوست که به زنبور عسل وحی می کند . موریس مترلینگ
ده
چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی
که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی
در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند
شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس
که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که
رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی سترگ را به کاهلی سپارد ،
و بی خردی که خردجوی نباشد . بزرگمهر بختگان
آدمی
باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد
. بزرگمهر بختگان
خرد
بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است . بزرگمهر
بختگان
آنکه
به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش
است . بزرگمهر بختگان
روشندل
و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید . بزرگمهر بختگان
دل
اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند . بزرگمهر
بختگان
زورمندترین
و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز . بزرگمهر بختگان
خردمند
هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک
سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند
که باد از بید می گذرد . بزرگمهر بختگان
همرزمان
هوشیار اختیار کن ، و اگر خصم بر تو تیز گردیداز او برمتاب . اما چون یقین کردی که
در برابر او تاب پایداری نداری به جنگ مکوش و با خصم پر توان میاشوب . بزرگمهر بختگان
در
خوردن اندازه نگهدار که پر خوردن مایه زورمندی نیست . بزرگمهر بختگان
چون
دانستی که خدا از خاکت آفریده کردنکشی و خود رایی مکن . بزرگمهر بختگان
اگر
بخردی هرگز گرد بدی مگرد ، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و دترونش پاکیزه و نیک
باشد . بزرگمهر بختگان
دل
آدمی بنده آرزوست ، سرشتها یکسان نیست ، هر کس خویی دارد ، و جویا و خواهان چیزی است
. بزرگمهر بختگان
خرد
در نظر گاه مردمان آزاده و نیکخو جهان پر از شادی و شکوه می نماید . بهره خردمندان
و امید واران همیشه شادکامی است . بزرگمهر بختگان
دبیر
اگر رایمند و هوشمند باشد ، خط نیکو بنویسد ، کم گو ، پارسا، شکیبا ، با دانش ، راستگوی،
وفادار ، و تازه روی باشد شرف همصحبتی فرمانروا را می یابد . بزرگمهر بختگان
هر
که را زر و سیم و خواسته است باید در خرج کردن اندازه نگهدارد ، نه چندان گشاده دست
باشد که مدتی کوتاه بی چیز و بینوا گردد ، و نه چندان در نگهداری آن بکوشد و برخود
سخت بگیرد که به مال اندوختن و خست طبع منسوب و معروف شود . بزرگمهر بختگان
هرگز
سخنی که خرد نپسندد بر زبان میاور . بزرگمهر بختگان
دانا
هرگز برده و زبون خواسته نمی شود ، و در راه اندوختن مال ، خویش را در تنگی و رنج نمی
افگند .اما خصم خرد و روان روشن ، کردار بد است . بزرگمهر بختگان
شتاب
زدگی از سبکساری باشد ، و هر که شتابزده باشد و آهستگی ندارد همواره پشیمان و غمناک
باشد ، و مردم سبکسار در چشم مردمان حقیر باشد . بزرگمهر بختگان
فرو
ریزی سلسله های بزرگ از آن جهت است که بر کارهای بزرگ کاردان خُرد و نادان گماشتند
، و دیگر آن که دانش را و اهل دانش را دشمن داشتندی . بزرگمهر بختگان
خردوران
همیشه به راه آزادگان و راستان می روند . بزرگمهر بختگان
خود
رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن
، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است . بزرگمهر بختگان
آنکه
پیروی خرد است دل به هوس نمی سپارد . بزرگمهر بختگان
هر
که را جان نگهبان تن باشد و خرد به او فرمانروایی کند زندگیش سراسر آسایش و روشنی است.
بزرگمهر بختگان
توانگر
راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است . بزرگمهر بختگان
شاه
به دانایی و خاطر نگهداشتن مردمان نامبردار است نه به خودستایی و کبر و خودبینی و بیدادگری
. بزرگمهر بختگان
پرحرف
را که دشمن راستی و خصم روان پاک است هرگز نپذیر . بزرگمهر بختگان
بیزاری
بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور
است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید . بزرگمهر بختگان
دانای
روشندل کسی است که به فرمان دیو از راه یزدان پاک جهان آفرین برنگردد. بزرگمهر بختگان
آنکه
خشم بر او چیره نشود و بر گنهکار سخت نگیرد از گزند در امان است . بزرگمهر بختگان
دیو
خشم چنان پر جوش و خروش است که هوش و خرد را زبون خویش می کند . دیوی پر آژنگ چهر که
به هیچ مهربانی آرام نگیرد . بزرگمهر بختگان
هر
کس از بند آز برهد ، و پیوسته بی نیاز بماند براستی نیکبخت است . بزرگمهر بختگان
ناسپاس
رای و شرم ندارد . بزرگمهر بختگان
خرد
در پیکار با دیوان برنده ترین سلاح ها ااست در برابر شمشیر تیز دیو ، خرد جوش است و
جان بدان روشن . بزرگمهر بختگان
درگاه
فرمانروا بسان دریاست ، جوینده ای از دریا ریگ به کف می آورد و دیگری دُر شاهوار .
بزرگمهر بختگان
کسی
که بنده گنج و درم نباشد هرگز پراگنده خاطر و دژم نمی گردد . بزرگمهر بختگان
هیچکس
پر آوازه و به نیکی سمر نمی گردد مگر آنکه از بدیها بپرهیزد . بزرگمهر بختگان
برای
رسیدن به هدف و مقصود بهترین راه آن است که از راه راست رو نگر داند و از گناه بپرهیزد
، بی گمان آرام ، و کام و نام نصیبش می شود . بزرگمهر بختگان
کسی
که به آنچه دارد رضا و خرسند است هرگز رنج و تیمار و بدی در دلش راه نمی یابد . بزرگمهر
بختگان
ارزش
هر کس به قدر خرد اوست . بزرگمهر بختگان
مردم
خوش منش خویشتن دار همیشه در نظر همگان گرامی اند . بزرگمهر بختگان
خردمندی
که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمی شود . بزرگمهر بختگان
گیتی
همه فسانه و باد است ، و آنچه بر آدمی می گذرد سراسر خواب و خیال را ماند ، آنچنانکه
آدم وقتی از خواب بیدار می شود از آنچه به خواب دیده اثر نمی یابد ، تلخیهای و شیرینی
های زندگی نیز پایدار نمی ماند . بزرگمهر بختگان
سخنهای
بلند و نیکو را فراموش مکن که سخن بر تخت شاهی تاج است . بزرگمهر بختگان
خرسندترین
آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد . بزرگمهر بختگان
امید
، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست . آهسته
رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد . بزرگمهر بختگان
آن
کس که به آموختن کوشاتر و گوشش به دانش نیوشاتر است ، امیدوارترین کسان است . بزرگمهر
بختگان
کسی
لیاقت سرفرازی و سروری را دارد که فروتن ، بخشنده باشد ، بکوشد ، بجوید ، با همراهان
همدل در طلب دانش و تجربه سفر کند ، و همیشه با همه کس به مدارا و آهستگی رفتار نماید
. بزرگمهر بختگان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
پیامک های قشنگ برای روز معلم، پیامک ویژه روز معلم گلچین، اس ام ا
پیامک برای معلم انگلیسی، پیامک تبریک روز معلم به زبان انگلیسی، پ
اس ام اس ها وبلاگ، اس ام اس ویژه روز معلم، پیامک اردیبهشت ماه 9
مسیج جالب برای روز معلم ، مسیج جدید ، مسیج خرداد ماه 90 ، مسیج
مسیج انگلیسی تبریک روز معلم ، مسیج تبریک روز معلم به زبان انگلیس
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
متون آماده برای روز معلم متون ادبی برای روز معلم متون اماده برای
behtarin smsha Happy Teachers day jadidtarin sms ha message for
سخنان برگزیده، سخنان حکمت آمیز
نظریات بزرگان- پند های زندگی
حرفهای حکیمانه، حرف پند آموز
نصایح بزرگان، پند حکیمانه
جملات بزرگان، جملات فلسفی
جملات حکیمانه- پند های بزرگان
[همه عناوین(1666)][عناوین آرشیوشده]