سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به کار بستن دانش را وا نمی گذارد، جز کسی که در پاداش آن تردید دارد . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:51 عصر


سخنان حکمت آمیز، سخنان ناب اندیشمندان و متفکران


ارد
بزرگ: هیچ اهرمی همچون بردباری و امید نمی تواند مشکلات را از پیش پایت بر دارد .


ارد
بزرگ: بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن
گردونه را به دنبال نخواهد داشت .


ارد
بزرگ: برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای
انگاره و خرد آنها باشید


ارد
بزرگ: کشوری که دارای پیشوایی بی باک است همه مردمش قهرمان و دلیر می شوند .


ارد
بزرگ: پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد.


ارد
بزرگ: رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم
.


ارد
بزرگ: آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای طبیعت است.


ارد
بزرگ: هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است .


ارد
بزرگ: هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به
دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی


خواهید
بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد .


ارد
بزرگ: اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهایی که دوست دارند ! .


ارد
بزرگ: بی باک به آرمان خویش می اندیشد آرمان هویدا او را رویین تن می سازد .


ارد
بزرگ: مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار
نیست .


ارد
بزرگ: آدمهای پلیدی هستند که با زمان سنجی مناسب ، از نگرانی های همگانی بهره می برند
و خود را یک شبه رهایی بخش مردم می خوانند .


ارد
بزرگ: چو گرمای تن مردان و زنان کهن به آسمان پر کشید با یاد خویش اندیشه هواخواهان
خود را گرما دهند .


ارد
بزرگ: برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است .


ارد
بزرگ: برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند .


ارد
بزرگ: برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش
باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند .


ارد
بزرگ: برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد
نیست .


ارد
بزرگ: برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می
کشاند .


ارد
بزرگ: دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها .


ارد
بزرگ: کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست .


ارد
بزرگ: برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.


ارد
بزرگ: پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است.


ارد
بزرگ: ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بستر خویش دارد .


ارد
بزرگ: میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است .


ارد
بزرگ: سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می
کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند .


ارد
بزرگ: اسطوره ها زاینده اند ! آنان برای فرزندان سرزمین خویش همواره امید به ارمغان
می آورند .


ارد
بزرگ: هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید .


ارد
بزرگ: تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند .


ارد
بزرگ: فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است .



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:51 عصر


پندار
متفک
رین، سخنان برگزیده،


ارد
بزرگ: فرمانروای بزرگ مردم خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه پناه آنان
است .


ارد
بزرگ: فرمانروا اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند .


ارد
بزرگ: سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است .


ارد
بزرگ: سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ، دوری از فرمانروایی آنها را
می ترساند ! .


ارد
بزرگ: سردمداران برای آنکه به توفان مردم گرفتار نشوند باید با امواج دریای آدمیان
هماهنگ گردند .مهار دریا غیر ممکن است کسانی که فکر می کنند مردم را با امکانات خود
مهار کرده اند دیر یا زود گم می شوند .


ارد
بزرگ: فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند .


ارد
بزرگ: بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند .


ارد
بزرگ: مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی
خویش را خواستارند !! .


ارد
بزرگ: فروتنی در برابر گردنکشان اشتباهی بزرگ است . چرا که این کار آنها را گستاختر
و بی پرواتر می نماید .


ارد
بزرگ: فروتنی و گذشت خویی مردان و زنان پاکدل است .


ارد
بزرگ: فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندای با کُشتن خفه نمی شود .


ارد
بزرگ: بیچاره مردمی که فرمانروایانشان ، شاگردان رسانه ها باشند .


ارد
بزرگ: فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز
پاسخگویند .


ارد
بزرگ: آموزگار بالهای بزرگی ست که دانش آموز را به فرای آنچه می داند می برد ، آن فرا
اگر روشنی باشد دودمانهای آینده را شکوهی شگفت انگیز فرا خواهد گرفت .


ارد
بزرگ: سوار بر روان خویشتن خویش باشید ، پادشاهی بر سپاهی بی گزند ، اگر نگاهتان بر
بوسه گاه زمین آسمان گره خورده باشد هیچ فراز و فرودی دلتان را نمی لرزاند .


ارد
بزرگ: ناراستی ها پیشاپیش رو به مرگ و نیستی اند مگر آنکه ما آنها را در اندیشه و روان
خویش زنده نگاه داریم !.


ارد
بزرگ: سرزمین روان ما بسیار بزرگتر و باشکوه تر از جهان پیرامون ماست . کسانی را بدان
راه دهیم که سزاوار آن باشند .


ارد
بزرگ: کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست .


ارد
بزرگ: کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام
های قهرمانی است .


ارد
بزرگ: روان دانایان فربه تر از دیگران است این نیرویست که دانش به آنها بخشیده است
.


ارد
بزرگ: برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش .


ارد
بزرگ: هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان
نیز .


ارد
بزرگ: بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم
نسبت می دهند .


ارد
بزرگ: یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است .


ارد
بزرگ: میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود .


ارد
بزرگ: انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! .


ارد
بزرگ: امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است .



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:51 عصر


جملات
زی
با، نظریات بزرگان- پند های زندگی،


ارد
بزرگ: انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست .


ارد
بزرگ: انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک
است .


ارد
بزرگ: انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده
آدمیان برای درمان ناراستی هاست .


ارد
بزرگ: کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند .


ارد
بزرگ: آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات
نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند .


ارد
بزرگ: دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک
جانوران دیگر شود .


ارد
بزرگ: از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید .


ارد
بزرگ: گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی
گشاده می گردد .


ارد
بزرگ: اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار
است .


ارد
بزرگ: ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته .


ارد
بزرگ: ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ، گذشته ای
کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ، تفسیر می شود .


ارد
بزرگ: آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان را بی پناه
خواهند ساخت .


ارد
بزرگ: تبار بی ریش سفید ، همچون خانه بی سقف است .


ارد
بزرگ: نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج
دارایی آنها .


ارد
بزرگ: بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید .


ارد
بزرگ: راهی را که در زندگی برگزیده ایم می تواند برآیند بازخورد کنش دیگران ، با ما
باشد . پرسش آن که :


آیا
ماخویشتن خویشتنیم ؟


و
آیا همواره باید پاسخگوی برخوردهای بد دیگران باشیم ؟


این
پرسش ها را که پاسخ گفتیم ! آزادی در ما بارور می شود .


وپس
از آن ، آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن در چشمه وجودمان جاری می گردد .


ارد
بزرگ: ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم
میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند .


ارد
بزرگ: آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین
گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است .


ارد
بزرگ: صوفی مسلکان برای آنکه افکار اهریمنی خویش را گسترش دهند می گویند نیاز را باید
از بین برد چون نیاز سبب دگرگونی می گردد و دگرگونی از دیدگاه آنان رنج آور است !


حال
آنکه هدف آدمی از زیستن پیشرفت و درک زوایای پنهان دانش است . بجای گوشه نشینی و خرده
گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد
.


ارد
بزرگ: میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر .


ارد
بزرگ: میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این
باشد باید در شگفت بود .


ارد
بزرگ: آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد
.


ارد
بزرگ: سرپرستانی که از ارزش سربازی می کاهند ، و پدر و مادرانی که ، پیشدار میهنداری
فرزندان خویش می شوند ، به کشورشان پشت کرده اند .



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


پند
حکی
مانه، سخنان ارزشمند،


*
«همزمان با گسترش دایره? دانش ما، تاریکی‌ای که این دایره را احاطه می‌کند نیز گسترده
می‌شود.»


*
«یک فرد باهوش یک مسئله را حل می‌کند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری می‌کند.»


*
«اگه نمره? تستت تک شد ناراحت نشو!»


*
«در دنیایی که دیوارها و دروازه‌ها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»


*
«از وقتی که ریاضی‌دانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفته‌اند، دیگر خودم هم از آن
سر در نمی‌آورم.»


*
«دوچیز بی‌پایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن
نیستم.»


*
«من نمیدانم انسان‌ها با چه اسلحه‌ای در جنگ جهانی سوم با یک‌دیگر خواهند جنگید، اما
در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»


*هرگز
در میان موجودات مخلوقی که برای کبوتر شدن آفریده شده کرکس نمیشود. این خصلت در میان
هیچ یک از مخلوقات نیست جز آدمیان. ویکتورهوگو



*آن
هنگام که روحم عاشق جسمم شد و جفت گیری این دو سر گرفت من بار دیگر متولد شدم .ویکتور
هوگو



*الماس
را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد. ویکتور
هوگو


*پیروزی
واقعی جان آدمی، فکرکردن است. هوگو


*زیبائی
که با فضیلت توام نباشد، گل بی عطر وبوئی را ماند. ویکتورهوگو


*لبخند
زن در دو موقع آسمانی و فرشته مانند است : یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به
معشوق می گوید دوستت دارم ودیگر هنگامی که برای اولین بار به روی نوزادش لبخند می زند
. ویکتور هوگو


*انسان
در عالم چون شبح سرگردانی است که در عبور از این راه حیاتی سایه ای از خود به یادگار
نمیگذارد . ویکتور هوگو


*من
اشخاص زنده را آنانی می دانم که مبارزه می کنند. بی مبارزه زندگی مرگ است . ویکتور
هوگو


جبران
خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا
1931 ) خویش راز های بسیاری را با آینده گان در میان گذاشت باز گویم و بدین شکل یادش
را گرامی دارم.


زجر
کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران
خلیل جبران


چون
عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته
آید : من در قلب خداوندم. جبران خلیل جبران


هنگامی
که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و
هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران


و
کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟


آنچه
امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.


پس
امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده
ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


جملات زیبای بزرگان، نصایح بزرگان،


چشمه
ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد
کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران


این
کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از
شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از
شما نباشند. جبران خلیل جبران


اگر
گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی
نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی
تو را ببیند . جبران خلیل جبران


دهش
(بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت
بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران


رابطه
قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران


پند
آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون
کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران


مگر
نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت
خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران


ای
که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل
جبران


وقتی
حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد
، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد
، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است
بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل
برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران


مبادا
او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این
حد خمود و دیررسی؟! ” .


زیرا
، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه
سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران


تاسف
، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی
کند . جبران خلیل جبران


شما
را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به
دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی
، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند
که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم
سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی
ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران


کار
تجسم عشق است. جبران خلیل جبران


به
روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه
های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران


اندوه
و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ،
دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه
و نشاط . جبران خلیل جبران


مردم
! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید


لکن
زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


جملات بزرگان، جملات فلسفی


زیبایی
قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .


اما
صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران


شما
می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان
آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران


از
یک خود کامه، یک بدکار، یک گستاخ، یا کسی که سرفرازی درونی اش را رها کرده، چشم نیک
رای نداشته باش . جبران خلیل جبران


زندگی
روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . جبران خلیل جبران


برادرم
تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد،
و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان دست
دوست داشتنی “یگانه برتر ” هستند ، همان دستی که سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان
دست یافتن به همه چیز را رسایی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران


در
پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای
خود نروید . جبران خلیل جبران


چه
ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند،
جز خطوط باریک انگشتانش را . جبران خلیل جبران


حاشا
که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران
خلیل جبران


چه
زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران


بسیاری
از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از
راستی جدا می کنند . جبران خلیل جبران


ایمان
از کردار جدا نیست و عمل از پندار . جبران خلیل جبران


زندگی
روزانه شما پرستشگاه شما و دین شماست .آنگاه که به درون آن پای می نهید، همه هستی خویش
را همراه داشته باشید . جبران خلیل جبران


گروهی
دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند


به
گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . جبران خلیل جبران


انسان
فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد . جبران خلیل
جبران


اگر
به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید
.


که
زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . جبران خلیل جبران


اگر
از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود
او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران
حضورش باشد . جبران خلیل جبران


به
رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خلیل جبران


براستی
آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟


خداوند،
درهای فراوانی ساخته که به حقیقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست
ایمان به آن می کوبند ، باز می کند.


نیکی
در انسان باید آزادانه جریان و تسرِی یابد . جبران خلیل جبران


همه
آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است. جبران خلیل
جبران


شاید
بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی افکار
مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آورید. جبران خلیل جبران



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


پند
ه
ای بزرگان، جملات حکیمانه


آنگاه
مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در
منزلگاههای دور . جبران خلیل جبران


آن
چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز
ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواستخواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ


این
همه پیغمبرها گفته اند که روح باقی می ماند و چنین و چنان می شود. اما هیچکس توجه نکرده
که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه ؟؟؟


شما
را بخدا روح ما با این افکار پست و اندیشه هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمی نماید
آیا اگر از بین برود بهتر نیست ؟!؟ . موریس مترلینگ


چیزی
را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است.


زیرا
از یک طرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه می شود و از طرف دیگر به
ما می گویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید !!!


بهتر
این بود که از روز نخست ما را طوری می آفریدند که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم
. نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند !!! . موریس مترلینگ


تا
وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار
خودمان در زندگی وفق بدهیم!


یعنی
همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و می تواند بکند و قادر
به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم
و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!


زیرا
هر فکری که شما برای امروز و یا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام
بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمی شد و او قادر نبود که وقایع
آینده را ادراک نماید خدا نبود و همین که پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد
ودیگر اختیار از دست شما خارج است!


تمام
وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی
انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی
نیست و فاقد معنی می باشد!


انسان
در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی
است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همین که این
دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام
می گیرد!


کسانیکه
بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این
جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی
نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد می کنیم !


ولی
این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همین که بین جهان و خداوند فرق گذاشتند
لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمی داند خدا ناچار
باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


سخنان طلایی،سخن بزرگان


پس
ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمی توانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق
است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده
و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم
یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبور می باشیم!
. موریس مترلینگ


یکی
از صحبت هایی که مرا سرگرم می نماید اظهارات دانشمندان مذهبی و دینی است که بطرزی موثر
در خصوص اراده و پیش بینی و مقصد و نقشه های خدا صحبت می کنند و چنان به گفته خود اعتقاد
دارند که گویی ظهر آن روز با خدا ناهار خورده اند!!! . موریس مترلینگ


اگر
ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان
شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی
که به نظرمان می رسید با این دنیا زیاد تر می شد.


زیرا
دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!


برای
چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم ؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام ؟؟؟


خواهید
گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای !!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست
زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم و گرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی
او باشم.


تمام
افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده.زیرا بالاخره باید
این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سوال
کنم که ” تو کیستی و چیستی؟؟؟ ” باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است.


بنابراین
من چه گناهی دارم ؟؟؟ . موریس مترلینگ


من
نمیدانم که به چه مناسبت اموات باید دارای مقام و احترام خاصی باشند.


برای
چه وقتی یکنفر مرد تمام خطاها و اشتباهات او را فراموش کرده و در عوض درباره محاسن
و مزایای او صحبت میکنند ؟!؟!؟!


حتی
اگر بعد از مرگ او خیانت ها و گناهان جدیدی از مرده کشف شود او را می بخشند.


پس
از این قرار تا وقتی که شخص فوت ننماید ما آنطور که شاید و باید او را دوست نداریم.


حال
خیلی غریب است که ما درباره آنهایی که زنده هستند اینطور رفتار نمی کنیم و اگر درباره
آنها اینطور رفتار می کردیم زندگی ما در این جهان خیلی لذت بخش می شد و بسیاری از مصائب
و بدبختی ها از بین می رفت !!! . موریس مترلینگ


اگر
از شما بپرسند که در این جهان در انتظار چه هستید چه پاسخ خواهید داد؟ اگر از اشخاص
عادی باشید “که نود و نه درصد مردم از اشخاص عادی هستند” خواهید گفت که من دراین دنیا
انتظار دارم که پس از مرگ مستقیما وارد بهشت شده ودر حالی که عمر جاویدان خواهم داشت
تا پایان عالم اغذیه لذیذ بخورم و از لذت عشق و شهوت برخوردار شوم و آهنگ های طرب انگیز
بشنوم و … ولی غافل از این هستید که پس از رفتن در بهشت و داشتن عمر و جوانی همیشگی
که هرگز دچار خزان پیری و بیماری نخواهید گردید دیگر از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و
شهوترانی لذت نخواهید برد و بزودی زندگی یک نواخت بهشت شما را خسته و کسل خواهد کرد
زیرا چیزی که در این دنیا خوردن و خوابیدن و غیره را برای شما لذت بخش کرده ترس از
مرگ و از دست دادن این لذات است و روزی که این لذات جاوید شد یعنی مرگ برای شما وجود
نداشت همه چیز عادی خواهد گردید! در جای دیگر گفته ام که اگر شما را به بهشت ببرند
پس از یکسال اقامت کسل شده و از در بهشت خارج گردیده و در جستجوی نقطه دیگری هستید
که تغییری در زندگی شما بدهد!!! . موریس مترلینگ


ما
انسانها اینطور آفریده شده ایم که اگر بدانیم میلیونها سال در جهان باقی خواهیم ماند
ولی قرین اندوه و بدبختی خواهیم بود راضی می شویم و حتی خوشحال می گردیم لیکن اگر بفهمیم
که از بین می رویم و در عوض هیچ شکنجه و رنج نخواهیم کشید اندوهگین و مایوس می شویم
!!! . موریس مترلینگ



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


جملات قصار،سخنان آموزنده


ما
نباید از حرکات و گفتار یک دیوانه حیرت کنیم . زیرا بیست و چهار ساعت شب و روز مشغول
تماشای دیوانگی و حرکات بی رویه طبیعت هستیم و انگار که ما بر طبیعت برتری داریم زیرا
خود را در قبال او عاقل می بینیم.


اما
اول باید منتظر بود که بفهمیم اساس دنیا بر عقل استوار است یا جنون ؟؟؟ و به عبارت
دیگر آیا عقل هم یکی از نواقص زندگی ماست که با توسل بدان می خواهیم کشتی زندگی حقیر
و ناچیز خود را به ساحل نجات برسانیم و یا برعکس ,عقل یکی از امتیازات ماست ؟!؟!؟!


زیرا
ممکن است عقل هم یکی از نواقص زندگی ما باشد و برای موجودات عالی تر هیچ معنی نداشته
باشد.


مثلا
عقل شما می گوید که وسط کوره کارخانه آهن گدازی نروید زیرا خاکستر خواهید شد.ولی موجود
عالی تری که بیم از آتش ندارد و حتی چندین میلیون درجه گرمای کره خورشید را تحمل می
کند به استدلال عقلانی شما می خندد و با چشم حقارت به شما می نگرد و تفرج کنان از وسط
کوره آهن گدازی عبور می نماید . موریس مترلینگ


از
تصاویر و اشکال مختلف خداوند یگانه شکلی که تا اندازه ای به فهم ما نزدیک می باشد بی
پایان بودن اوست و ما از صفات خداوند فقط همین یکی را تا اندازه ای می فهمیم و باقی
صفات و اشکال او برای ما مجهول می باشد !!! . موریس مترلینگ


گاهی
اوقات مرگ بازی غایم موشک دارد. به این طریق که ناگهان از گوشه ای به در آمده گریبان
شخصی را که هیچ به مرگ فکر نمی کرد می گیرد و او را با خود می برد. این است یکی از
تفریحات او !!! . موریس مترلینگ


من
بعضی از اشعار شعرای ایرانی را در ترجمه های فرانسوی خوانده ام و بعضی از ابیات فریدالدین
عطار نیشاپوری تاثیر زیادی در من کرده است. فریدالدین در یکی از اشعار خود می گوید
:


“خداوندا
اگر چه گناهکار هستم و خود را درخور مجازات می بینم. لیکن از درگاه تو ناامید نیستم
برای اینکه می دانم که اگر من در این جهان بر طبق پیروی از طبیعت خود رفتار کرده ام
تو در آن جهان نسبت به من بر طبق طبیعت خود رفتار خواهی نمود.”


انصاف
بدهید که آیا از آغاز زندگی بشر تاکنون در جهان چیزی گفته شده است که از حیث عمق معنی
بالاتر از این گفته عطار نیشاپوری باشد و به این اندازه امیدبخش باشد ؟؟؟ . موریس مترلینگ



پنج شنبه 90 اردیبهشت 15 , ساعت 1:50 عصر


سخنان ناب اندیشمندان و متفکران


اگر
ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان
شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی
که به نظرمان می رسید با این دنیا زیادتر می شد . زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در
خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!


حتی
خدا هم که عین هستی است نمی تواند نیستی را به وجود بیاورد . همانگونه که آفریننده
قادر نیست پایان خود را ببیند زیرا اگر پایان خود را می دید آنوقت بی پایان نبود .
موریس مترلینگ


ما
هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوانیم وجود فهم و شعور را در سنگ و درخت و غیره منکر
بشویم و در این صورت بعید نیست دنیاهائی وجود داشته باشد که در آنها سنگ ها و سایر
جمادات مثل ما زندگی کنند و بلکه زندگی فکری آنها از ما بالاتر باشد . موریس مترلینگ


از
خود می پرسیم که اگر مرگ تغییرات کنونی را به ما نمی داد یعنی جسم ما را فاسد و متلاشی
نمی کرد و در پایان مبدل به یک اسکلت زشت و وحشت آور نمی شدیم و در عوض بعد از مردن
جسم ما مبدل به یک گل سرخ زیبا میشد آیا این همه که امروز برای روح خود مشوش هستیم
آن موقع هم مشوش میشدیم؟؟؟


هر
کس که این پرسش را از خود بنماید پاسخ منفی خواهد داد و خواهد گفت که چون مبدل به گل
سرخ خواهم شد برای روح خود بیمناک نیستم.


پس
معلوم میشود قسمت اعظم وحشت ما ناشی از ملاحظات جسمانی است . موریس مترلینگ


اگر
در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. موریس مترلینگ


انسان
خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید
. مترلینگ


آدمی
ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است . موریس مترلینگ


روح
کندوست که به زنبور عسل وحی می کند . موریس مترلینگ



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ